خردخواهی و خودخوانی



Hi every one. Before of my talk with you I must say that my english language is weak. know this point in the every post that I will put in my blog.  If you see every kind Language mistakes in my writes I have please of you say me. Thaks.


My master Thesis is in subject of substance but from farabi view. till now I understand that this philosopher is very Affected of  Aristotle  organon’s,  special in this subject. my mean is that aristote in his organon  have trends to quiddity till being. He diagnosis two substances. primary Substance and Secondary substance. Substance of first is same external being for egsample this human” or this pen” but substance of second is conception of that external thing or is quiddity.  But Aristotle in the metaphisice backs of his idea and say that substance is one and it is external thing.


Now mister farabi  is extremely trends to first Aristotle  idea. He divide  existence  to section: Bing and quiddity.then he divide quiddity to section: substance and attribute.This was abstract of my research till now. 


Now question is that Why farabi puts substance Of divisions of quiddity not being?

.It is very problem.  Be wait till Next results and say your idea please. Thanks


hamid khosravani





یکی از بازدیدکنندگان وبلاگ سوال خوبی درباره تفاوت آزمایش فکری و مثال نقض پرسیده بودند که لازم دیدم آن را برای مشاهده و استفاده شما عزیزان در اینجا نیز منتشر کنم.

سلام ممنون میشم اگه بگید تفاوت مثال نقض و آزمایش ذهنی چیست؟ اصلا شباهتی دارن یا کاملا دو چیز متفاوت هستند؟

ببینید بنده سعی میکنم با توضیح ساده و روان، آزمایش ذهنی را برای شما توضیح دهم و فرق آن با مثال نقض را بیان کنم آنگاه شما خود به خود پی به نسبت این دو عبارت می برید.

آزمایش فکری یا ذهنی (thought experiments) یک روش در علوم تجربی طبیعی و علوم تجربی انسانی و در کل در همه علوم است. غالبا و در اکثر اوقات این روش به صورت یک داستان خیلی کوتاه بیان میشود و گوینده با طرح این داستان قصد دارد که یک مدعای فلسفی یا دلایل فلسفی را بی اعتبار و اشتباه جلوه دهد و یا خیر بلکه آن را قوی تر نشان دهد. به طور مثال (مثال خیلی سطحی و پیش پا افتاده از بنده است) شما به من می گویید که «هرکسی در هوای طوفانی و برف و بوران از جاده  زاغه ی شهر خرم آباد، در بهمن ماه رد شود حتما یا دچار سقوط در دره می شود و یا سنگلاخ از کوه ریزش میکند و بر روی خودروی او میریزد و جان او و سرنشینان در خطر می افتد.» سپس برای اینکه من ثابت کنم که سخن شما اشتباه است یک خاطره داستان از سال سفر خودم در بهمن ماه که از جاده زاغه رد شدده ام را برایتان تعریف میکنم و میگویم «اتفاقا من پارسال به همراه دوستم حتی با سرعت غیر مجاز از جاده زاغه خرم اباد رد می شدیم، برف هم به شدت میبارید و ما زنجیر چرخ هم نبسته بودیم حتی ده ها ماشین دیگر هم مشاهده کردیم که وضعشان مثل ما بود اما اصلا دچار سقوط از دره نشدیم و سنگلاخ هم از کوه نیامد.» بنده با این داستان سعی میکنم که سخن شما را ابطال کنم. اما در نظر داشته باشید که آزمایش فکری برخلاف مثال نقض یک داستان است حالا واقعی یا خیالی در حالی که مثال نقض وما داستان نیست بلکه فقط یک مثال است حتی در قالب یک جمله. هم چنین آزمایش فکری معمولا قدرت یک مقدمه استدلال را دارد نه یک استدلال کامل در حالی که مثال نقض قدرت یک استدلال کامل را دارد و شما با ذکر یک مثال نقض میتوانید ادعای طرف مقابل را باطل کنید. در مثال نقض همانگونه که از نامش پیداست ما برای رد و بطلان یک ادعا استفاده میکنیم اما در آزمایش فکری وما به این معنا نیست بلکه ممکن است برای تایید یک ادعا یا تئوری علمی از این روش یا داستان سرایی استفاده شود. 

                                                                          

یکی دیگر از ویژگی های آزمایش فکری این است که  داستان‌گویی باعث می‌شود تا درک برخی استدلالات پیچیده برای کسانی که فلسفه نخوانده‌اند میسر شود. در حالی که این ویژگی در مثال نقض نیست. در نهایت به نظر می رسد شباهت هایی بین مثالل نقض و آزمایش فکری وجود دارد اما باعث نمیشود که آن دو  را یکی دانست.

 

 

توضیح و مثال از حمید خسروانی


آنچنان به او نزدیک شد که خود را گم کرد و او را خود پنداشت و خود را او. گفت: یک لحظه صبر کن، من توام یا تو من. مگر نه اینست که جمع نقیضین محال است؟ گفت: در اینجا جمع همه ی محال ها ممکن است.

 

نی من منم و نی تو تویی و نی تو منی 

هم من منم و هم تو تویی و هم تو منی 

من با تو چنانم ای نگار ختنی 

کاندرغلطم که من تو ام یا تو منی

 

نحن اقرب الیه من حبل الورید

 

 


Analytic philosophy: goals and programmes

Analytic philosophy is an approach to philosophy that divides each philosophical problem into smaller ones and then, by making use of the achievements of formal and mathematical logic, .works towards systematic solutions to the main problems

The emphasis on the analytic aspect should not be seen as discontinuous with the history of philosophy—such a discontinuity is neither acceptable nor intelligible. The purpose of stressing the term analytic is only to distinguish this way of philosophizing from the so-called European” or continental” philosophy, which is less concerned with logical reasoning. Thus classical philosophy”, Western philosophy”, and Islamic philosophy” are to be considered equally analytic, for the main criterion of categorizing a philosophical attitude as analytic is its commitment to the method of logical reasoning. From this point of view, contemporary analytic philosophy is the natural continuation of (Eastern as well as Western) philosophy.

By establishing the School of Analytic Philosophy at IPM, we hope to contribute to the flourishing of analytic philosophy in Iran and try to revive the magnificent philosophical tradition of our culture. We hope such efforts will culminate in world-class philosophical work by Iranian philosophers

Despite the organic relationship between pure sciences and humanities, there is a chasm between these two disciplines in the Iranian academic sphere. Compared to the international publications of Iranian authorship in the sciences (especially in physics and mathematics), the contribution of Iranian scholars in the field of humanities is negligible. The situation is even worse in the case of philosophy in particular: looking at prestigious international journals, one finds papers by Iranian philosophers rarely. Furthermore, those published by Iranian journals do not seem to have a great impact on either education or research

To set a higher standard for philosophy in Iran and to pave a path to join the international philosophical community, The School of Analytic Philosophy was founded in the spring of 2004 as a subdivision of the Institute for Research in Fundamental Sciences

 

فلسفه تحلیلی: اهداف و برنامه ها

فلسفه تحلیلی یک رویکرد در فلسفه است که هر مسئله فلسفی را به ابعاد کوچکتر تقسیم می کند و سپس با استفاده از دستاوردهای منطق نمادین و ریاضی، با راه حل های سیستماتیک برای حل مسائل اصلی به پیش می­رود. تاکید بر جنبه تحلیلی نباید با تاریخ فلسفه متناظر باشد- چنین تناظری نه قابل قبول و نه قابل فهم است. هدف تاکید بر اصطلاح تحلیلی فقط این است که این روش فلسفیدن را از فلسفه به اصطلاح اروپایی یا قاره ای متمایز کند که کمتر با استدلال منطقی درگیر می شود. بنابراین فلسفه کلاسیک، فلسفه غرب و فلسفه اسلامی باید به طور مساوی تحلیلی به حساب آیند، زیرا معیار اصلی طبقه بندی نگرش فلسفی به عنوان تحلیلی، تعهد آن به روش استدلال منطقی است. از این نظرگاه، فلسفه تحلیلی معاصر ادامه طبیعی فلسفه (شرقی و غربی) است. با ایجاد مکتب فلسفه تحلیلی در IPM، ما امیدواریم که به شکوفایی فلسفه تحلیلی در ایران کمک کنیم و سنت فلسفی باشکوه فرهنگ مان را احیا کنیم. ما امیدواریم که چنین تلاش هایی توسط  فیلسوفان ایرانی در  سطح کارهای فلسفی جهانی  به اوج برسد. علیرغم رابطه بنیادین میان علوم خالص و انسانی، بین این دو رشته در حوزه علم ایران شکاف وجود دارد. در مقایسه با نشریات بین المللی نویسندگی ایران در علوم (به خصوص در رشته های فیزیک و ریاضی)، مشارکت محققان ایرانی در زمینه علوم انسانی ناچیز است. این وضعیت به ویژه در مورد فلسفه  بدتر است: با جست وجو در مجلات معتبر بین المللی، مقاله های فلاسفه ایرانی به ندرت پیدا می شود. علاوه بر این، به نظر می رسد که نشریات چاپ شده ایران در مجلات علمی یا پژوهشی تاثیر بزرگی نداشته اند. برای تعیین یک استاندارد بالاتری برای فلسفه در ایران و ایجاد راه برای پیوستن به جامعه فلسفی بین المللی، دانشکده فلسفه تحلیلی در بهار سال 2004 به عنوان زیربخش موسسه تحقیقات علوم بنیادی تاسیس شد.

 

در صفحه اول سایت دانشکده فلسفه تحلیلی mip این مطلب درباره فلسفه تحلیلی و موقعیت آن در ایران نوشته شده است که به نظرم جالب رسید که آن را برای شما ترجمه کنم.

http://philosophy.ipm.ac.ir/about.jsp

 


یکی از بازدیدکنندگان وبلاگ سوالاتی را مطرح کردند که سری گذشته در مورد آزمایش ذهنی بود و برای شما نشر دادم که شاید درخور افتد این سری هم سوالاتی را پرسیدند که باز شایسته دیدم که برای استفاده شما عزیزان انتشار بدهم. 

 

 (سلام ممنون از پاسخ خوب و روان شما 

متشکرم 
من سوالای زیادی برام پیش میاد مخصوصا الان که این مباحث مطالعه میکنم 
دو سوال دیگه برام پیش اومده 
۱) تفاوت مثال نقض و برهان خلف 
۲)تمثیل ارابه که تمثیلی از افلاطون هستش رو مطالعه کردم و میخواستم بپرسم آیا این تمثیل چطور میتونه یک استدلال باشه 
ممنون میشم کمکم کنید برای بیشتر دانستن)

 

سوال اولتون: ابتدا یک مثال میزنم بعد مشخص می کنم که ویژگی های برهان خلف چه هستند و فرق آن با مثال نقض چیست.

فرض کنید شما یک کارشناس آب و هوا هستید و به من می گویید

۱اگر باران ده روز پشت سر هم در این منطقه ببارد آنگاه سیل جاری می شود.

۲و اگر سیل جاری شود آنگاه پل های قدیمی تخریب می شوند.

نتیجه آنکه: اگر باران ده روز پشت سر هم در این منطقه ببارد آنگاه پل های قدیمی تخریب می شوند. (قیاس شکل اول ارسطویی)

حالا من یک شهروند هستم و با نتیجه ی استدلال شما مخالفم و حرفتان را قبول نمیکنم. شما برای اینکه ثابت کنید که حرفتان صحیح هست از برهان خلف استفاده می کنید و روش آن اینگونه است که به من میگویید که: اگر حرف من که کارشناس آب و هوا هستم اشتباه باشد باید نقیض نتیجه ام درست باشد. حالا نقیض نتیجه استدلال بالا این است که:  (اگر باران ده روز پشت سر هم در این منطقه ببارد پل های قدیمی تخریب نمی شوند.) اما این نتیجه وقتی با یکی از مقدمه های استدلال بالا همراه می شود نتیجه ایی ظاهرالفاسد و ظاهرالباطل پدید میاورد. اینگونه که مقدمه یک را میاوریم و یک برهان از شکل سوم ارسطویی درست می کنیم:

۱اگر باران ده روز پشت سر هم در این منطقه ببارد آنگاه سیل جاری میشود. (مقدمه یک استدلال که دو طرف قبول دارند.)

۲اگر باران ده روز پشت سر هم در این منطقه ببارد پل های قدیمی تخریب نمی شوند. (نقیض نتیجه که من به شما می گفتم درست است.)

نتیجه: اگر سیل جاری شود آنگاه پل های قدیمی تخریب نمی شوند. (در تضاد با مقدمه دوم استدلال بالا که هردو قبول داریم.)

همانطور که می بینید نتیجه با مقدمه دوم استدلال بالا که هردو طرف توافق داشتیم که درست است در تضاد است و چون به تضاد رسیدیم پس مقدمه دوم من شهروند یا همان نقیض نتیجه استدلال شما که من میگفتم درست است، فهمیدیم که اشتباه است. اینگونه نتیجه میگیریم که نتیجه استدلال شما یعنی کارشناس آب و هوا صحیح است.

 

پس مادر برهان خلف بالا سه کار کردیم:

۱.فرض می‌کنیم نتیجه آن استدلال نادرست باشد.

۲. فرض نادرست بودن استدلال، به یک تناقض یا نتیجه غیرممکن می‌رسیم.

۳. از تناقض نتیجه می‌گیریم که فرض نادرست بودن حکم، اشتباه بوده و حکم اثبات می‌شود.

اگر تا اینجای کار مشکلی داشتید بفرمایید تا پاسخ دهم.

شباهت این برهان با برهان مثال نقض این است که در هردو ما با رسیدن به یک تناقض، معرفت مییابیم و فرق آنها این است که در مثال نقض ما یک برهان می آوریم که نتیجه را باطل کنیم اما در برهان خلف برعکس است یعنی یک مثال نقض می آوریم که ثابت کنیم که نتیجه درست است.

اما در مورد سوال دومتان باید عرض کنم که این تمثیل یک مثالی برای روشن کردن استدلال و ایضاح مطلب بیان میشود و خودش به تنهایی یک استدلال کامل نیست.  

 

توضیح: حمید خسروانی

 
 

 


 

substance  from farabi view


Hi every one. Before of my talk with you I must say that my english language is weak. know this point in the every post that I will put in my blog.  If you see every kind Language mistakes in my writes I have please of you say me. Thaks.


My master Thesis is in subject of substance but from farabi view. till now I understand that this philosopher is very Affected of  Aristotle  organon’s,  special in this subject. my mean is that aristote in his organon  have trends to quiddity till being. He diagnosis two substances. primary Substance and Secondary substance. Substance of first is same external being for egsample this human” or this pen” but substance of second is conception of that external thing or is quiddity.  But Aristotle in the metaphisice backs of his idea and say that substance is one and it is external thing.


Now mister farabi  is extremely trends to first Aristotle  idea. He divide  existence  to section: Bing and quiddity.then he divide quiddity to section: substance and attribute.This was abstract of my research till now. 


Now question is that Why farabi puts substance Of divisions of quiddity not being?

.It is very problem.  Be wait till Next results and say your idea please. Thanks


hamid khosravani




                                        


مدتی بود که سوالی در ساحت مکتب اشراق من را به خود مشغول کرده بود. اینکه اگر سهروردی عالم ماده را ظلمت (تاریکی) و ظلمت را نیز عدم آگاهی می داند. چرا آدمی در ظلماتی مثل شب تاریک، آرامش بیشتری دارد و احساس خودآگاهی و دیگرآگاهی بیشتری می کند. چون اگر تاریکی همان ناآگاهی است قطعا در شب تاریک که عالم تبدیل به ظلمتکده می گردد باید عدم آگاهی و در نتیجه عدم آرامش و جهل برای آدمی بیشتر گردد. دیشب که داشتم حی یقظان و انسان معلق در فضای ابن سینا را مطالعه می کردم جواب این سوال برایم مکشوف شد. گفتم شاید برای شما نیز جالب باشد و با شما در میان بگذارم.

ببینید درست است که شب تاریک است و عالم تبدیل به ظلمتکده می شود اما از آنجایی که  شب دارای سکوت است و هیاهوی روز را ندارد، انسان تمرکزش از تعلقات رها  و باعث می گردد که چراغ نفسش روشن، نورانی و  آگاهیش افزون گردد. در نتیجه باعث شود که شبش نورانی و پر آرامش گردد. من قبلا در خود شب به دنبال پاسخم می گشتم اما نهایتاً پاسخم را در درون خودم یافتم. پس این تاریکی شب نیست که باعث آرامش ما میشود بلکه این پرتو افکنی نور نفس است که باعث آرامش شب می گردد.

البته اگر خدا کند که در جایی به سر ببریم که آلودگی نوری تهران را نداشته باشد و بتوانیم طاق آسمان و کهکشان راه شیری به همراه ستارگان پرفروغش و شهاب سنگ ها را بهتر مشاهده کنیم مثلا جاهایی مثل روستاها یا کویر یا صحراهای خراسان و سمنان و اصفهان و امثالهم، آنگاه پرتوافکنی این چراغ ها و مهتاب های آسمان به اضافه نورافشانی نفسمان که محض آگاهی است باعث می شوند که شب هایی باحال و پر عشق و مَلَس داشته باشیم. اگر به  همه اینها، یکی از آوازهای استاد شجریان و یک دیوان حافظ یا مثنوی معنوی مولوی یا غزلیات سعدی به اضافه یک فلاکس چای و صد البته یک دوست اهل دل همراه شود شبی خلق می شود بی بدیل و تکرار نشدنی. خدا نصیب همه مان بکند این همه فضل و عشق را. 

حمید خسروانی 

 

 


دوستان گرامی که کتاب (درآمدی بر آموزشگری) دکتر محمود مهرمحمدی را در هر رشته ایی میگذرانند خلاصه ی آن که توسط بنده و چند تن از دوستان که در نیمسال اول سال۹۷ با تدریس دکتر نعمت الله موسی پور  (درس روش تدریس) در دانشگاه تربیت مدرس گذراندیم، تهیه شده است که برای استفاده شما در وبلاگ قرار می دهم.  چون متن کتاب دارای ابهاماتی از جمله به کار رفتن بیش از حد ترجمه، آن هم ترجمه ی گاهأ سنگین و تحت اللفظی و عباراتی که مدلولات آنها مشخص نیست با دوستان بنا بر این گذاشتیم که برای فهم کتاب، آن را خلاصه کنیم. در ذیل می توانید دانلود کنید.

دریافت
حجم: 656 کیلوبایت


توضیحات: خلاصه کتاب (درآمدی بر آموزش گری آموزش عالی) دکتر محمود مهر محمدی
 

 


          سرکار خانم امینه جمالی که در کنکور ارشد سال۹۷ رتبه ۱۱ آورده اند و در دانشگاه شیراز در حال تحصیل هستند لطف کردند و در طی مصاحبه ایی تجارب خودشون رو در اختیار ما گذاشتند. با سپاس از ایشان. 

      
      در کنکور کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی ۹۷ رتبه یازده رو کسب کردم و الان هم بنا بر دلایل شخصی و خانوادگی شیراز رو انتخاب کردم و  از اینکه در دانشگاه شیراز تحصیل می کنم ‌بسیار راضی هستم. سعی میکنم روش موفقیتم رو در هر درس بگم.


        فلسفه اسلامی: پایه فلسفه ام چندان خوب  نبود و در دوره کارشناسی بدایه رو در حد امتحان خوانده بودم.  شروع کردم با درس های استاد فیاضی نهایه رو خواندم که البته فرصت زیادی مطلبید و تا مرحله نهم نهایه رسیدم بخوانم برای کنکور. برای نهایه الحکمه شرح شیروانی رو اصلا توصیه نمیکنم. مگر اینکه قبلاً با یک استاد خوب درس رو کامل فهمیده باشید و بخواهید مرور کنید. یک نکته مهم که در رتبه خوب کنکورم نقش مهمی داشت این بود که درسها رو از روی متن عربی خواندم، نهایه رو از روی متن عربی خود علامه خواندم همراه با صوت اساتید نه ترجمه، همچنین منطق مظفر و کشف المراد رو، این باعث شد بدون  زحمت اضافه درک مطلب عربی قوی بشه و الان هم در دوره ارشد همین طور می‌خوانم و مسلطم. غیر از نهایه برای فلسفه چیزی نخوندم و قبل از کنکور خلاصه های فارسی که در طول مدت درس خواندن نوشته بودم مرور کردم.


         کلام: کشف المراد رو خواندم. البته قبلاً کتاب های علی ربانی گلپایگانی عقاید استدلالی یک و دو رو مطالعه کرده بودم که در فهم مطلب بسیار کمک کرد‌. حقیقتا برای کلام چندان وقت پیدا نکردم و مثل فلسفه مطالعه عمیق نداشتم.


         منطق:  در دوران کارشناسی منطق رو خیلی علاقه مند بودم و از قبل مسلط بودم. برای کنکور متن عربی رو خواندم و هر جا اشکال داشتم همراه با صوت تدریس استاد زنجیرزن حسینی مروری پیش میرفتم. بخش منطق ریاضی رو چون قبلاً خودم علاقه مند بودم مقدماتی در ذهن داشتم و با تکیه با همان معلومات قبلی که از کتاب و جزوه خاصی نبود و از دروس ریاضی گسسته و جبر دبیرستان تو ذهنم بود جواب دادم چند تا سوال و برای کنکور نخوانده بودم.


         عربی: قسمت درک مطلب که چون متن دروس را عربی خوانده بودم مشکلی نداشتم و صرف و نحو هم خلاصه های کانال استاد رستمیانی رو خواندم در حد مرور. عربی رو خیلی راحت و بی دردسر جواب دادم.
زبان: کتاب هزار و صد لغت برای تافل رو طی یکی دو سال خوندم، هر جا متنی می‌دیدم می‌خواندم و سعی میکردم بفهمم. برای زبان جداگانه منحصر به کنکور درس نخواندم و نتیجه تقریبا خوبی گرفتم.

        روش و توصیه: اساتیدی که الان باهاشون درس دارم در دوره ارشد در رشته فلسفه بر پایه فهم متن اصلی درس همراه با تدریس اساتید مطرح هست و از وقتی شروع کردم هیچ مشکلی ندارم و نیاز به هیچ کمک درسی یا کتاب شرحی نمی‌بینم. هیچی تستی هم نزدم و از روزی که قصد کردم کنکور بدهم و عمقی مطالب رو خوندم از خواندن فلسفه خیلی لذت میبرم. طبعا تجربه ای هم در مدل کنکوری و تستی  خواندن ندارم. کانال های مفیدی مثل کانال استاد رستمیانی ‌و آقای خسروانی بسیار انگیزه بخش بود برام و خیلی از مطالبشان استفاده کرده و میکنم. و همین جا تشکر میکنم ازشون که به پیشرفت بقیه خالصانه کمک میکنند و از خدا برایشان موفقیت و سلامت طلب میکنم.

 


منابع کنکور دکتری فلسفه و کلام اسلامی / مصاحبه دکتری فلسفه و کلام اسلامی / شماره سه

 

با سلام خدمت دوستان محترم، یکی از خوهران محترم کانال  (در پی اعلام بنده برای درمیان گذاشتن تجارب عزیزان در زمینه آزمون دکتری 97 فلسفه وکلام اسلامی)  لطف فرمودند و مختصری از رزومه و تجارب خودشان را هم در مرحله کتبی و هم مصاحبه با ما در میان گذاشتند، با تشکر از ایشان. در ذیل متن را به صورت سوال و جواب مشاهده می­کنید:

 

با سلام امسال دکتری قبول شدم، تجربه ام اینکه آموزش عالی قانون گذاشته که اگر تراز هر دانشگاهی رو بیاری حتی رتبه ۲۰۰ هم باشی به مصاحبه دعوت میشی احتمالا برای اینکه هزینه مصاحبه بالاست و منبع درآمد خوبی برای دانشگاه هاست، بعد در مرحله مصاحبه حتی اگر رتبه های خیلی خوب هم داشته باشی اما در مصاحبه موفق نشی اصلا شانس نداری و برعکس اگر رتبه بالا داشته باشی ولی در مصاحبه و رزومه خوب باشی کاملا شانس قبولی داری، بنابراین سواد علمی و رزومه علمی شامل مقاله علمی پژوهشی (حتما)، مقاله همایش، ترجمه، تالیف  یا سابقه تدریس خیلی مهمه ،  البته سوال های چالشی که در مصاحبه پرسیده میشه  و متنی که باید بخوانی  اینکه چطور از عهده بحث بربیای هم بسیار مهمه، به علاوه سطح قابل قبولی از نمره کنکور برای بدست آوردن تراز قبولی، که البته دانشگاه های رده بالا، تراز قبولی شون بالاتره.

 

سوال: رشته قبولی، رتبه و دانشگاه پذیرفته شده رو لطفا بفرمایید؟

 

جواب: رشته ام در کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی بود و در دانشگاه تهران تحصیل کرده ام. رتبه ۹۰ کنکور، رتبه ۱ در مصاحبه، رتبه اعلامی قبولی سازمان سنجش در دانشگاه خوارزمی: ۳، دانشگاه خوارزمی ، حکمت متعالیه.

 

سوال: مختصری از مصاحبه بگویید که دوستان چه نکاتی رو رعایت کنند؟

 

جواب: در مصاحبه قسمتی از متن شواهد باید خوانده شود و توضیح دهیم بعد سوال های چالشی در مورد آن می پرسند و همه اساتید سعی می کنند درگیر بحثتان کنند باید بتوانید از پس سوال ها و گیرهای بحثی شون بربیایید همینکه دلیل می آوردید حتی اگر اقناعی هم نباشد، می فهمند توان و سواد دارید. بعد پرسیدند اگر قبول شوی چه کار جدیدی در این رشته میخواهی انجام دهی؟ افراد باید موضوعات پیشنهادی جدید آماده داشته باشند. در مورد پایان نامه هم بحث های چالشی مطرح کردند که باید توان بحث و استدلال خوب داشته باشند. دانشگاه محل تحصیل ارشد و کارشناسی و استاد پایان نامه هم خیلی مهمه

من مصاحبه مطهری را هم رفته بودم اونجا رشته کلام بود خب، اشراق و کلام جدید هم پرسیدن، اما خوارزمی چون گرایش حکمت متعالیه بود فقط صدرا و شواهد پرسید. راستی تسلط به زبان انگلیسی هم خیلی مهم بود، من یک مقاله انگلیسی داشتم به همین دلیل اصلا سوال زبان از من نپرسیدن ولی ازبقیه پرسیده بودن.

 

سوال: مقاله شما در چه مجله بین المللی چاپ شده است؟

 

جواب: Transcendent philosophy

 

ادامه بدهید لطفا:

در کل توصیه ام اینه که سطح معلومات و سواد و ایده های جدید و بروز خیلی مهمه، البته در دانشگاه مطهری هم قبول شدم آنجا هم ایده های جدید نئو معتزلی مانند نصر حامد ابو زید یا شبهات فیلسوفان نورولوژی مانند سم هریس در مورد اختیار رو پرسیدن. به نظرم من اصلا عجله نکنید همه قبولی های امسال دانشگاه ما ۱۰ سال از ارشدشون گذشته با این حال من فکر میکنم باز هم جا داشت چون از ترم اول مثل یک نظریه پرداز برای هر درس ایده جدید و مقاله علمی پژوهشی ازمون میخوان.

 

سوال: مگر شما چند سال بعد از ارشد دکتری قبول شدید؟

 

جواب: ۱۰ سال. فکر کنم پختگی دانشجو هم در قبولی موثره۱۰ بار کنکور شرکت کردم، ولی در تمام این مدت رزومه ام را پر میکردم.

 

سوال: مبلغ برای رفتن به مصاحبه هردانشگاه چقدر است؟

 

جواب: ۱۰۰ هزار تومان

 

سوال: لطفا تراز و درصدهاتون رو هم بفرمایید؟

 

جواب: کارنامه

 

دروس تخصصی: ۶۹/۲۲

استعداد تحصیلی: ۵۶/۲۵

زبان انگلیسی:   ۰۰/۲۰

نمره کل: ۳۴۰۲

معدل ارشد: ۹۱/۱۸

نمره حد نصاب دانشگاه هایی که برای مصاحبه دعوت شدم:

- فلسفه و کلام اسلامی دانشکده الهیات دانشگاه تهران، روزانه: ۳۷۱۶

- فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه تربیت مدرس روزانه: ۴۵۲۴

-دانشگاه تربیت مدرس نوبت دوم:۳۶۹۷

- دانشگاه تهران نوبت دوم: ۲۷۵۷

- حکمت متعالیه، دانشگاه خوارزمی تهران، کرج، روزانه: ۳۲۳۷

- حکمت متعالیه ، دانشگاه خوارزمی، پردیس تهران: ۱۱۶۴

- فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه تهران پردیس فارابی قم:  ۲۳۲۶

- کلام اسلامی، دانشگاه مطهری، روزانه: ۲۰۰۰

- فلسفه و کلام اسلامی شهید رجایی روزانه: ۱۴۳۲

- شهید رجایی نوبت دوم: ۰۸۳۲

- فلسفه و کلام اسلامی امام صادق روزانه: ۲۰۰۰

 

در پایان اگر توصیه ایی دارید بفرمایید؟

 

اگر می خواهید شانس قبولی تون بالاتر بره گرایش مجموعه فلسفه شرکت نکنید، گرایش فلسفه و کلام شرکت کنید چون شرکت کنندگان کمتری داره و رقابت در اون آسون تره، امروز یکی از همکلاسی هامون می‌گفت در جلسه مصاحبه بهش گفتند تشکیک را ثابت کن بعد بهش اشکال گرفته بودند در دلایل اثبات تشکیک، استادمون می‌گفت اگر کسی به تشکیک نقد وارد میکرد بار ما مخالفش حرف می‌زدیم برامون مهم بود شم فلسفی و قدرت استدلال آوری تون رو بسنجیم، یکی دیگه از همکلاسی ها هم می‌گفت اتحاد عقل و عاقل و معقول رو گفتند اثبات کن، بحث وجود و ماهیت و حقیقت ماهیت چیست؟ و علم خداوند به جزئیات هم جز سوال های مصاحبه بوده. در جلسه مصاحبه هیچ کدوم نتونستیم اساتید رو قانع کنیم و فکر میکردیم خوب نبودیم اما بعد که قبول شدیم فهمیدیم قانع کردن براشون مهم نبوده، توانایی بحث براشون مهم بوده. اینکه سکوت نکنیم و جوابی داشته باشیم.

سپاس از وقتی که گذاشتید.

خواهش میکنم.

 

مصاحبه کننده: حمید خسروانی

 

 


نزدیک ده سال از فیلم inception ساخته کریستوفر نولان می گذرد. بنده که دو سال پیش این فیلم را نگاه کردم گاهی سوالی که برای همه مخاطبین این فیلم پیش می آید برای بنده نیز سوال می شد که در پایان فیلم، شخصیت اول این فیم یعنی «دام کاب» که دی کاپریو نقش آن را بازی می کند به دنیای واقعی برگشت یا خیر؟ یا توتم و فرفره ایی که (در سطوح خواب ها برای یادآوری به خودشان که بدانند در خوابند و باید به سطح قبلی یعنی واقعیت برگردند) آن را به چرخش در می آورند و اگر نایستد یعنی هنوز در خواب به سر می برند، در سکانس آخر فیلم میبینیم که می چرخد و بدون ایستادن، فیلم به پایان میرسد. آیا در پایان فیلم نیز کاب در سطحی از خواب به سر می برد؟

 

 

اخیرا که این سوالها برایم جدی تر شد مصاحبه کارگردان این فیلم در دانشگاه پرینستون را مطالعه کردم و با سخنان جالبی مواجه شدم. در پاسخ به یک دانشجوی فلسفه که از او همین سوالها را میپرسد می گوید که آیا شما میتوانی ثابت کنی الان در خواب نیستی؟ 

Think about it this way: can you prove that you are not dreaming? No? You'll still keep living your life anyway. We don't have our own spinning tops, but we manage to deal with it. Maybe this means that all subjective levels of ؟reality are valid. What even is reality anyway, maaan

پاسخ نولان یادآور همان مسئله مهم سوفسطائیان است که «به غیر از خود من و تخیلات من واقعیتی وجود ندارد». زیرا هر سطحی از زندگی ما چه حالا که بیداریم و چه وقتی که در خوابیم همه و همه اندیشه های من است و هرکدام برای خودش واقعیت محسوب می گردد.

کریستوفر نولان در ادامه می گوید در هر سطحی که از زندگی به سر میبریم چه خواب چه بیداری چه خیال و. به عنوان سطحی از واقعیت معتبر محسوب می گردند. ایراد بزرگی که به سوفسطائیان گرفته میشود و برای اولین بار توسط جورج اودار مور در قرن نوزده بیان شد بر نولان هم وارد است؛ که آقای نولان شما که می گویی هر سطحی از زندگی واقعیت است و بر این پایه معتر نیز هست، ملاک شما از واقعیت چیست؟ سخن شما در ظاهر فلسفی و قشنگ است اما در پشت این سخن این ایراد بزرگ وارد است که تا ما ملاکی و تعریفی از واقعیت نداشته باشیم نمی دانیم که واقعیت چیست. پاسخ شما از دو حال خارج نخواهد بود که یا میگویید  ملاک واقعیت «منم» که دوباره  اشکال می شود منظور از من چیست؟ من که ملاک نشد، من فقط ثابت میکند که ورای «من» شبیه به من نیست نه اینکه ورای من واقعیتی ندارد. یعنی همه اش تکرار ادعا است نه استدلال. یا میگویید که ملاک واقعیت همین دنیای واقعی است که در آن زنگی می کنیم اشکال اساسی اینجا وارد است که همین سخن شما ادعای شما را نقض می کند. اینگونه که اگر ملاک واقعیت همین دنیاست پس ورای این دنیا واقعی نیست بلکه خواب و خیال است. 

این فیلم در عین ظاهر جالب و خوش ساخت بودن، ترویج شک گرایی و سوفسطایی گری است. مسئله ایی که سالهاست بیان شده و به آن پاسخهای زیادی داده شده است. در ورای بعضی از فیلم های نولان یعنی ممنتو، اینترستلار و جوکر و همچنین همین فیلم، گونه ایی از التقاط فلسفه های زنگ زده غربی با برخی نظریات روانشانسی فرویدی و یونگی نهفته است که در صورت داشتن فرصت ان شاالله آنها را نیز مورد بررسی قرار می دهم. 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

آخرِ دلتنگی dayankala021.parsablog.com چند کلامی از یک مهندس کامپیوتر bacnet مشاوره تحصيلي تلفني دانشگاه ها و مدارس کشور transfer24plus فرکتال هنر خرید طلایی kimchi